جوجه طلایی

روز هشتاد و دوم

1390/11/14 10:07
نویسنده : مامان گلی‌
242 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فینگیلی 

سلام عزیزم

سلام جیگرم

الان خمعه است و من و تو از روز یکشنبه از بابایی جدا شدیم. چقدر زیاد، دل من که حسابی براش تنگ شده،

niniweblog.com

میدونم دل تو هم تنگ شده برا بابات ، مگه نه؟! 

niniweblog.com

جوجه ما دوشنبه رسیدیم اهواز و خاله جون، دایی جون و آجی کیانا اومدن فرودگاه جلومون.

niniweblog.com

عصرش به خاله و دایی جون وجود تو رو خبر دادم و بعد با دایی رفتم سونوگرافی.

بماند که من از ذوق دیدنت چقدر آب خوردم طوری که دکتر نتونست تو رو ببینه!!

niniweblog.com

گفت که این نی نی شما که دیگه الان کوچولو نیست نیاز به آب خوردن نیست برا دیدنش!

خلاصه بعد که دکتر دیدت کلی شیطونی کردی و ورجه وورجه کردی،

niniweblog.com

دستا و پاهات رو هم نشونم داد قربون دست و پات زندگیم. گفت یک هفته هم بزرگتر از سن اصلیت هستی عزیزم.

niniweblog.com

پدر سوخته پاهاتو هم وا کردی و دکتر گفت به احتمال زیاد پسری، قربونت برم من

niniweblog.com

شبش هم یه کیک خریدم با خاله و عمه خوردیم ، دایی هم که رفت خونه.

الان هم که شوشیم خونه مامان بزرگ، فردا میریم اهواز بعدش هم میریم پیش مامان بزرگینا که هنوز نمیدونن!!!

niniweblog.com

دوست دارم عزیزم. 

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان سید کوچولو
14 بهمن 90 10:26
پس گفته مامانی برو دنبال توپ و ماشین و اسم پسرونه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجه طلایی می باشد